Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2567 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
ingross
U
جمع اوری کردن نیروی خودی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
no man's land
U
زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
friendliest
U
نیروی خودی
friendly
U
نیروی خودی
friendlies
U
نیروی خودی
friendlier
U
نیروی خودی
batteries
U
قرارداشتن یک مهره خودی بین مهره مهاجم خودی و شاه حریف
battery
U
قرارداشتن یک مهره خودی بین مهره مهاجم خودی و شاه حریف
line crosser
U
فراری از منطقه دشمن به خطوط خودی نفوذکننده به منطقه خودی
reenforceŠetc
U
نیروی تازه فرستادن برای با نیروی امدادی تقویت کردن
squawking
U
در رهگیری هوایی یعنی روشن کردن دستگاه شناسایی دشمن و خودی و کار با ان
proteranthy
U
گل اوری قبل از برگ اوری
canvassing
U
جمع اوری ارا کردن جستجوی سفارش و مشتری کردن
canvassed
U
جمع اوری ارا کردن جستجوی سفارش و مشتری کردن
canvasses
U
جمع اوری ارا کردن جستجوی سفارش و مشتری کردن
canvass
U
جمع اوری ارا کردن جستجوی سفارش و مشتری کردن
innovate
U
نو اوری کردن
innovates
U
نو اوری کردن
innovating
U
نو اوری کردن
innovated
U
نو اوری کردن
masses
U
جمع اوری کردن
collection
U
جمع اوری کردن
cull
U
جمع اوری کردن
recover
U
جمع اوری کردن
massing
U
جمع اوری کردن
to put in mind
U
یاد اوری کردن
marshalling
U
جمع اوری کردن
get in
U
جمع اوری کردن
to round up
U
جمع اوری کردن
to beat up for
U
جمع اوری کردن
collections
U
جمع اوری کردن
compiles
U
جمع اوری کردن
musters
U
جمع اوری کردن
muster
U
جمع اوری کردن
to get in
U
جمع اوری کردن
culling
U
جمع اوری کردن
compile
U
جمع اوری کردن
culls
U
جمع اوری کردن
marshall
U
جمع اوری کردن
compiled
U
جمع اوری کردن
round on
U
جمع اوری کردن
collects
U
جمع اوری کردن
compiling
U
جمع اوری کردن
collecting
U
جمع اوری کردن
collect
U
جمع اوری کردن
mustered
U
جمع اوری کردن
recovering
U
جمع اوری کردن
mustering
U
جمع اوری کردن
mass
U
جمع اوری کردن
raking
U
جمع اوری کردن
recovers
U
جمع اوری کردن
rakes
U
جمع اوری کردن
culled
U
جمع اوری کردن
rake
U
جمع اوری کردن
convocate
U
احضارکردن جمع اوری کردن
rallies
U
دوباره جمع اوری کردن
vernalize
U
میوه اوری را تسریع کردن
rallied
U
دوباره جمع اوری کردن
raise money
U
جمع اوری کردن پول
scrounges
U
علیق جمع اوری کردن
scrounging
U
علیق جمع اوری کردن
scrounged
U
علیق جمع اوری کردن
deposit collection
U
جمع اوری کردن زباله ها
rally
U
دوباره جمع اوری کردن
scrounge
U
علیق جمع اوری کردن
roll up
U
جمع اوری کردن تاسیسات
mustering
U
احضار کردن جمع اوری کردن
mustered
U
احضار کردن جمع اوری کردن
musters
U
احضار کردن جمع اوری کردن
to gather up
U
جمع اوری کردن اماده کردن
muster
U
احضار کردن جمع اوری کردن
reintegrate
U
دوباره جمع اوری ومتحد کردن
reaping
U
جمع اوری کردن بدست اوردن
reaped
U
جمع اوری کردن بدست اوردن
reap
U
جمع اوری کردن بدست اوردن
stacks
U
جمع اوری و منظم کردن وسایل
reaps
U
جمع اوری کردن بدست اوردن
stacked
U
جمع اوری و منظم کردن وسایل
grabble
U
پهن نشستن جمع اوری کردن
levied
U
مالیات بستن بر جمع اوری کردن
levies
U
مالیات بستن بر جمع اوری کردن
ingross
U
تحریر کردن جمع اوری نیروها
levying
U
مالیات بستن بر جمع اوری کردن
levy
U
مالیات بستن بر جمع اوری کردن
stack
U
جمع اوری و منظم کردن وسایل
interviews
U
مصاحبه کردن برای جمع اوری اطلاعات
canvassing
U
برای جمع اوری اراء فعالیت کردن
interviewing
U
مصاحبه کردن برای جمع اوری اطلاعات
canvasses
U
برای جمع اوری اراء فعالیت کردن
interviewed
U
مصاحبه کردن برای جمع اوری اطلاعات
interview
U
مصاحبه کردن برای جمع اوری اطلاعات
formulation
U
تهیه جمع اوری فرمول بندی کردن
canvassed
U
برای جمع اوری اراء فعالیت کردن
to give
U
پولی برای پیشکشی جمع اوری کردن
canvass
U
برای جمع اوری اراء فعالیت کردن
blue water school
U
انانی که نیروی دریایی انگلیس راتنها نیروی کافی ان میدانند
magneto electricity
U
نیروی کهربایی که بوسیله نیروی اهن ربایی تولید میشود
juggernauts
U
نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
juggernaut
U
نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
torque
U
نیروی گردنده درقسمتی از دستگاه ماشین نیروی گشتاوری
e.m.f
U
force electromotive نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
air force personnel with the army
U
پرسنل نیروی هوایی ماموربه نیروی زمینی
expeditionary
U
نیروی اعزامی به خارج نیروی سرکوبگر خارجی
friendly
U
خودی
friendlies
U
خودی
friendliest
U
خودی
friendlier
U
خودی
home
U
زمین خودی
familiar
U
مانوس خودی
friendly forces
U
نیروهای خودی
internal heating
U
گرمایش خودی
homeling
U
بازیگر خودی
relative
U
خودی نسبی
blue forces
U
نیروهای خودی
upcourt
U
سبد خودی
own goals
U
گل به دروازه خودی
spontaneous
U
خود به خودی
own goal
U
گل به دروازه خودی
spontaneity
U
خود به خودی
chicks
U
هواپیمای خودی
friendly state
U
کشور خودی
in group
U
گروه خودی
homes
U
زمین خودی
insider
U
خودی خودمانی
self directed
U
پیش خودی
insiders
U
خودی خودمانی
we group
U
گروه خودی
electromotive force
U
نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
spontaneous remission
U
بهبود خود به خودی
spontaneous recovery
U
بهبود خود به خودی
To assert oneself . To display ones merit .
U
خودی را نشان دادن
interference
U
مزاحمت مهرههای خودی شطرنج
critical build up resistance
U
مقاومت بحرانی برای تحریک خودی
shore duty
U
ماموریت کار در ساحل یاپایگاه خودی
army landing forces
U
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل
threat force
U
نیروی دشمن نیروی مخالف
attack force
U
نیروی تک کننده به ساحل نیروی تک
buoyancy
U
نیروی بالابر نیروی شناوری
compressive strength
U
قابلیت یک جسم برای مقاومت در برابر نیروی فشاری یانیرویی که گرایش به فشردن موتاه کردن و متراکم کردن ان دارد
smoke screen
U
پرده پوشش دودبرای استتار یکانهای خودی
hydraulic lift
U
بلند کردن اب به نیروی اب
positive control
U
کنترل عملی عبور و مرورهواپیماهای خودی در فضای هوایی
mix up, caution
U
موافب باشید هواپیماهای دشمن و خودی درگیر شدند
warned protected
U
قابلیت حفافت نیروهای خودی در مقابل انفجار اتمی
short round
U
گلولهای که اشتباها روی قوای خودی فرود می اید
hit the spot
<idiom>
U
نیروی تازه وارد کردن
man power leveling
U
یکنواخت کردن نیروی انسانی
icing
U
ضربه خطای مدافع از نیمه زمین خودی به خط دروازه حریف
warned exposed
U
قابلیت اسیب پذیری نیروهای خودی نسبت به انفجار اتمی
glide
U
پرواز کردن بدون نیروی موتور
To consume all ones energy .
U
تمام نیروی خودرا مصرف کردن
glided
U
پرواز کردن بدون نیروی موتور
glides
U
پرواز کردن بدون نیروی موتور
eviscerate
U
خالی کردن نیروی چیزی راگرفتن
refreshes
U
نیروی تازه دادن تقویت کردن
refresh
U
نیروی تازه دادن تقویت کردن
refreshed
U
نیروی تازه دادن تقویت کردن
self propulsion
U
حرکت توسط نیروی خود پیشروی توسط نیروی خویش
stockpile
U
ذخیره کردن در انبار جمع اوری در انبار
stockpiling
U
ذخیره کردن در انبار جمع اوری در انبار
stockpiled
U
ذخیره کردن در انبار جمع اوری در انبار
stockpiles
U
ذخیره کردن در انبار جمع اوری در انبار
dispatch route
U
جاده تحت کنترل خودی درزمان مشخص مسیر اعزام پرسنل
impulsiveness
U
امادگی برای کار کردن یا نیروی انی
man handle
U
با نیروی انسان حرکت دادن بدرفتاری کردن
aerodynamic blockage thrust reverser
U
وسیلهای برای معکوس کردن نیروی جلوبر
counter force
U
نیروی مقابله با وسایل استراتژیکی دشمن استفاده ازنیروی هوایی و موشکهای استراتژیکی برای تخریب نیروی دشمن
trapdoor
U
فاصلهای عمدی در یک سیستم پردازش اطلاعات که به منظور جمع اوری تغییر یا خراب کردن اتی اطلاعات بوجود امده است
trapdoors
U
فاصلهای عمدی در یک سیستم پردازش اطلاعات که به منظور جمع اوری تغییر یا خراب کردن اتی اطلاعات بوجود امده است
regroup
U
جمع شدن جمع اوری کردن
regrouped
U
جمع شدن جمع اوری کردن
regrouping
U
جمع شدن جمع اوری کردن
regroups
U
جمع شدن جمع اوری کردن
squawked
U
در رهگیری هوائی یعنی دستگاه شناسائی خودی و دشمن را روی کنترل معمولی بگذارید
squawk
U
در رهگیری هوائی یعنی دستگاه شناسائی خودی و دشمن را روی کنترل معمولی بگذارید
squawks
U
در رهگیری هوائی یعنی دستگاه شناسائی خودی و دشمن را روی کنترل معمولی بگذارید
free gyroscope
U
نیروی ژیروسکوپی ازاد نیروی جاذبه مغناطیسی ازاد
allocated manpower
U
نیروی انسانی واگذار شده سهمیه نیروی انسانی
geomagnetism
U
نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
naval aviation
U
قسمت هوایی نیروی دریایی هواپیمایی نیروی دریایی
hovering acts
U
قوانینی که بر رفت و امد کشتیهای خودی و اجنبی در محدوده معینی ازابهای کشور حکمفرمایی میکند
manipulative deception
U
تغییر فرکانس یا دستکاری دروسایل فرستنده خودی برای گول زدن دشمن فریب رادیویی عمدی
foot pound
مقدار نیروی لازم برای بلند کردن وزنه یک پوندی بارتفاع یک فوت.
army aircraft
U
هواپیمایی نیروی زمینی هواپیماهای نیروی زمینی
Marine Corps
U
نیروی تکاوران دریایی نیروی تفنگداران دریایی
antirecovery device
U
ضامن ضد جمع اوری مین ضامن ضد باز و بسته کردن مین
collect
U
جمع اوری کردن جمع کردن
collects
U
جمع اوری کردن جمع کردن
collecting
U
جمع اوری کردن جمع کردن
touchdowns
U
حالت فرود امدن توپ درمنطقه خودی کسب 6 امتیازبا بردن توپ به ان سوی خط دروازه حریف
touchdown
U
حالت فرود امدن توپ درمنطقه خودی کسب 6 امتیازبا بردن توپ به ان سوی خط دروازه حریف
enemy alien
U
طرفداران دشمن در خاک خودی هواداران دشمن
rivalry
U
هم اوری
supplementation
U
پس اوری
competitions
U
هم اوری
rivalries
U
هم اوری
competition
U
هم اوری
reproductions
U
هم اوری
supplementation
U
هم اوری
reproduction
U
هم اوری
boring
U
ملال اوری
Recent search history
Forum search
1
Potential
1
strong
1
To be capable of quoting
1
set the record straight
1
Arousing
1
pedal pamping
1
construed
1
این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
1
meaning of taking law
1
Open the "Wind Farm" subsystem and in the Timer blocks labeled "Wind1" and "Wind2", Wind3" temporarily disable the changes of wind speed by multiplying the "Time(s)" vector by 100.
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com